بسم الله الرحمن الرحیم
سلام
پیرمرد روی تخت بیمارستان افتاده و نا امید از همه جا مانند مردگان به یک گوشه نگاه می کرد.
دخترش با حزن و اندوه کنار تخت پدر ایستاده بود و با زبان آذری او را صدا میکرد و با کلامش به او محبت میکرد.
پیرمرد نه جوابی میداد نه عکس العملی داشت به گونهای که شک کردم زنده و بهوش است یا نه.
ناگهان صدایی از بلندگوی بیمارستان برخاست
با پخش شدن صدا دیدم پیرمرد متحول شد گویا که روزنه امیدی به سوی او باز شده بود
صدا صدای اذان بود
« الله اکبر» « الله اکبر»
وقتی دگرگونی پیرمرد را دیدم و دیدم جسم من دربرابر صدایی که به گوشم میرسد عکس العمل ندارد
این بار به زنده و بهوش بودن خودم شک کردم
نگارنده : عبدالله
بسمه تعالی
سلام
ایستگاه های مترو به پایگاه های فرهنگی تبدیل می شود
با دیدن این خبر احساسات مختلفی به آدم دست میده، از این که مسئولین محترم دغدغه فرهنگ سازی و گسترش فرهنگ را دارن به آدم احساس خوشایندی دست میده و از ته دل میگم خدا پشت و پناه اینجور مسئولین.
اما با یه بازنگری در فعالیتهای فرهنگی گذشته یه احساس نگرانی هم به آدم دست میده
وقتی میبینی لوازمی را بدون تطبیق فرهنگ استفاده با فرهنگ اسلامی وارد مملکت اسلامی میکنن و بعد از ضایعه فرهنگی که در ادامه پیش میاد به فکر فرهنگ سازی میفتن چه احساسی بهتون دست میده؟
وقتی میبینید تهاجم فرهنگ یا یک اشتباه فرهنگی در عملکرد نمایان میشه و تذکر میدی بهت میخندن و چند سال بعد خودشون به یاد تدافع فرهنگی میفتن چه حسی بهتون دست میده؟
مترو جای آدمایی است که میخوان از شر ترافیک خلاص بشن و سریع به مقصد برسنتوزیع کتاب برای مطالعه در طول مسیر کمی عقلانی به نظر میرسه، همینجا از این حرکت که داخل اتوبوسها کتاب برای مطالعه میذارن تشکر میکنم
اما سالن سینما تو ایستگاه مترو؟!!!
با عقل جور در میاد؟
تازه با توجه به اینکه بعضی وقتها آدم جوونای بیکاری را میبینه که از ایستگاه مترو به عنوان محلی امن برای هم کلامی با نامحرم استفاده میکنن و گاها ساعتها علیرغم عبور دهها قطار داخل ایستگاه نشستن، ایجاد فضایی تاریک و امن تر کار فرهنگی به حساب میاد؟
آیا مسئولین مترو علاوه بر کارشناسان عمرانی و حمل و نقل ، کارشناس امور فرهنگی هم استخدام میکنن؟
یا قراره ضایعه ای اسفناک شکل بگیره بعد به فکر مهندسی فرهنگی و بازی با اصطلاحاتی که آخرش کلمه فرهنگی هست بیفتن؟
نگارنده : عبدالله
لیست کل یادداشت های این وبلاگ