بدلیل بی کفایتی مسئولین شرکت گاز یک طلبه در تهران منجمد شد
آیا کسی هست که از قشر طلاب و روحانیون دفاع کنه؟
واقعا برام تاسف باره که مسئولین بازرسی و نظارتی از وجود افراد بی کفایت جلوگیری نمیکنن و بعضی افراد ساده اندیش با دیدن یک شخص بی لیاقت و بی کفایت کل نظام رو زیر سئوال میبرن.
خاطراتی که زیر نوشتم رو بخونید ، اگه شما بودید چه میکردید و چه میگفتید؟
بعد از شرکت در مجلس ختم آیت الله مجتهدی تهرانی رفتیم به جایی که بعلت صرفه جویی در مصرف گاز بخاریش خاموش بود و اطاق سرد سرد شده بود.
اومدیم بخاری رو روشن کنیم دیدیم گاز قطع شده و بخاری روشن نمیشه.
سریع زنگ زدم 194 مرکز امداد شرکت گاز تا قطع بودن گاز رو اطلاع بدم ، همین که شماره گرفتم صدای ضبط شده خانمی گفت « با سلام . مرکز پیام امداد گاز. شما در حال ارتباط هستید» کم صبر کردم و آهنگ پشت گوشی رو گوش دادم بعد دیدم خانومه گفت هم اکنون تمامی کارشناسان مشغول پاسخگویی هستن لطفا بعدا تماس بگیرید
رفتم تو فکر که آیا این نشون دهنده کم بودن کارشناسانه یا زیاد بودن تماس گیرندگان
اصلا یه جا که برای امداده اینجوری باید بعد از چند دقیقه معطلی بگه بعدا تماس بگیرید؟
بالاخره بعد از چند تماس موفق شدیم با آقای کارشناس صحبت کنیم
- الو
- سلام
- بفرمایید (اینقدر کار امدادی سرعت داره آدم یادش میره جواب بعضی چیزها واجبه)
- تماس گرفتم بگم گازمون قطع شده
- کدوم منطقهاید؟
- خیابان شکوفه
دیگه هیچ صدایی نیومد تا بعد از حدود دو دقیقه آقایی گوشی رو برداشت و سئوالات قبلی رو تکرار کرد( تازه فهمیدم اینکه مسئولین میگن کارشناسان ما پاسخگوی تلفن هستن یعنی چی! آقا کارشناس وصل کردن تلفن به مناطق بودن)
بعد از گرفتن آدرس و شماره تلفن پاسخگوی محترم فرمودن منتظر باشید و تماس و یک جانبه قطع کردند.
ما که مونده بودیم تو این سرما که دست و پامون داره یخ میزنه چیکار باید بکنیم سماور برقی رو گذاشتیم وسط اتاق و روشن کردیم تا با بخار آب هوا کمی گرم بشه.
دیدم ساعت 14:50شد و خبری از شرکت گاز نشد تماس گرفتم و همون روال کارشناسان وصل ارتباط رو گذروندم تا همون بنده خدا گوشی رو برداشت
- آقا ما یک ساعت پیش آدرس داده بودیم
- نخیر شما ساعت 13:45 تماس گرفته بودید
- خب یک ساعته دیگه
- آهان بله بفرمایید
- هیچی میخواستم ببینم اینکه فرمودید منتظر باشیم منتظر چه اتفاقی باید باشیم؟
- خب منتظر باشید مأمورین ما بیان اونجا گاز رو وصل کنن
- چقدر طول میکشه تا تشریف بیارن؟
- معلوم نمیکنه
- آخه اون روز تو تبلیغاتهای شرکت گاز میگفتن پنج دقیقهای میان
- اون اراجیف رو برا خودشون میگن، ما دو تا ماشین بیشتر نداریم کل منطقه رو باید بچرخن ، همه تماسها رو باید بیان شاید تا ساعت 4-5 بیان اونجا
شاید هر کی اونجا بود میگفت همش تقصیر آخونداس، اینا فلان اونا فلان، اما من که میدیدم جلوی چشمم طلبهای به دلیل بی کفایتی مسئولین گاز منجمد شده بود دیگه نمیتونستم الکی تقصیر رو گردن روحانیت بندازم
یعنی مسئولین شرکت گاز عقلشون نمیرسه منطقهای به اون وسعت با دو تا ماشین نمیتونه کار مردم رو بندازه؟
یعنی همه اینایی که میگن 5 دقیقهای میرسیم خالی بندیه؟
متاسفانه مشابه این موارد دیده میشه که یک کارمند و یا یک مدیر و یا یک مسئول بدلیل بی کفایتی و بی لیاقتی طوری کار میکنه که آبروی همه رو میبره.
آیا دستگاههای نظارتی و بازرسی نباید جلوی این افراد رو بگیرن تا آبرو ریز نظام نباشن؟
فقط شانس آوردن که مأموری که برای وصل گاز اومده بود فردی مذهبی خوش چهره و خوش برخورد بود و مثل آب سردی بر روی آتش به دلم نشست و الا من میدونستم و هر کسی که منتسب به شرکت گاز باشه
نگارنده : عبدالله
تجدید خاطره وبلاگی از آیت الله مجتهدی
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام
به اطلاع همه دوستان میرسونم که در سوگ از دست دادن پدری مهربان و دلسوز در سوگ نشسته ایم.
هی فکر کردم از کجا بنویسم اما دل و دماغ ندارم. حالم خوب نیست.
یادم افتاد تو همین وبلاگ نامهای به آیت الله مجتهدی تهرانی نوشته بودم که تصمیم گرفتم برای زنده شدن خاطرات دوباره بذارمش تو وبلاگ. یادتونه نامه رو؟
بسم الله الرحمن الرحیم
استاد بزرگوارم سلام
هفته ای که گذشت هفته معلم بود و یاد شما در دل من شعله ور تر میشد. همیشه به یادتان هستم اما از سیه رویی نمیتوانم نزدیک شما بشوم. هر وقت هرجا سخن از معلم شود یاد شما می افتم چرا که معلم یعنی همچون شمایی که همچونی منی را از شقاوت به سعادت هدایت کند. تا سخن از هفته معلم شد سراغتان را گرفتم اما شنیدم که این هفته بر سر درس نیامده اید و برای عمل جراحی آخر هفته استراحت میکنید، از روی استرس و دل نگرانی دستم به قلم نمیرفت مانند آن لحظاتی که وسط درس میگفتید «من دیگر آخر کارم است » و قلم بر دستانم سنگینی میکرد و قلبم به سمت سکون میرفت و دیگر نمیتوانستم ادامه نصایحتان را بنویسم.
استاد بزرگوار! امیدوارم به سرعت بهبودی کامل پیدا کنید تا شاگردان نورانی مکتب علمیتان بتوانند از فیض وجود شما بهره مند گردند. هرگز یادم نمیرود آن لحظه ای را که برای اولین بار در حیاط مسجد دیدمتان. من در حیاط در انتظار مصاحبه نشسته بودم برای ورود به مکانی که تا به حال مثل آن را ندیده بودم و شما از شبستان مسجد خارج شدید با ابهت و عظمت ولی حضورتان برای من علاوه بر ابهت و عظمت خیلی گرم و دلنشین بود گویا پدر چندین و چند ساله ام را دیده ام. در آن لحظه برایم قابل باور نبود منی که از زشتی باطن دورادور به شما مینگریستم و لذت میبردم روزی چنان به شما نزدیک شوم که پس از بازگشتتان از زیارت بانوی عشق و خواهر سلطان عشق مرا بوسیده و کتاب سخنانتان را به من هدیه کنید. اگر در آن روز کسی از آینده و از چنین واقعه ای خبرم میداد شاید از هیجان سکته میکردم.
آری چه خوش گفته اند اهل بیت عصمت و طهارت که معلم پدر ماست و من این را در مورد شما به یقین صادق یافتم چرا که از عصبانیتتان ناراحت شده و از مزاحها و خنده هایتان شاد شاد می شدم.
یادش بخیر، چه دوران خوشی بود آن زمان که روزانه چهره نورانی شما را زیارت میکردم و انرژی میگرفتم! آن زمان که دست نورانی شما را می بوسیدم و انرژی میگرفتم!
حال که آزمایشات الهی توفیق دیدار روزانه شما را از من گرفته همیشه به یادتان هستم و در یاد آن دوران خوش همچون الان اشک میریزم. کاش توفیق نصیبم شود تا دوباره بتوانم روزانه چهره نورانی شما را ببینم.
استاد عزیزم! به خدا سعی میکنم از آنان نباشم که زندگان را نادیده گرفته و به یاد مردگان مشغولند تا آخر عمر شما را به یاد دارم و برایتان دعا میکنم و همیشه به یادم هست که با نورانیتتان مرا از کثافت بیرون کشیده اید دعا کنید دوباره قلبم تیره و تار نگردد. کاش دوباره از آن دعوتنامه هایی که میگفتید برایم بیاید و بتوانم محضر شما را درک کنم چرا که به فرموده خودتان کسی را بدون دعوتنامه به آن دیار نورانی راه ندهند.
استاد دلبندم! می بینید که جز اشک و ناله چیزی ندارم چرا که از درد فراق پدری به مهربانی شما باید بمیرم. بر این امتحان الهی صبر پیشه میکنم و با پیاده کردن درسهایتان در زندگی یاد شما را در دلم زنده نگاه خواهم داشت.
چه خوش باشد که این محبت دوطرفه باشد. منتظر ثمرات دعای خیرتان و نور وجودتان در زندگی خویش هستم.
برای شما از خداوند سلامتی کامل و طول عمر در سایه وجود با برکت اربابمان ، حضرت ولی امر(عج) از خدا مسئلت مینمایم.
به امید ظهور دولت یار
نگارنده : عبدالله
جهت شادی روح مرحوم آیت الله مجتهدی تهرانی فاتحه مع الصلوات
نگارنده : عبدالله
لیست کل یادداشت های این وبلاگ