بعد از آثار گرانبهایی چون کمال الدین شیخ صدوق، غیبت نعمانی و دیگر آثار مهدوی که متعلق به قرون اولیه پس از غیبت حضرت ولی عصر(عج) است، مهدی موعود -که خود ترجمه ای از جلد سیزدهم از کتاب حدیثی بحار الانوار علامه مجلسی است- مهم ترین و قوی ترین کتاب در زمینه مهدویت است که به زوایای تاریک و پنهان مباحث مهدویت پرداخته است.
کتاب مهدی موعود در سال 1339به همت مرحوم علی دوانی و به امر حضرت آیت الله بروجردی و حمایت مالی مرحوم شیخ محمد حسین شریعتمدار سیستانی برای مقابله با تهاجم بهائیان به مقدسات شیعیان خصوصا مباحث مهدویت ترجمه شد و تاکنون به دفعات متعددی قریب به 30 بار تجدید چاپ شد.
پیش از مرحوم دوانی شیخ محمد حسن ارومیه ای اقدام به ترجمه این کتاب کرد و در تهران آن را به چاپ رساند. پس از مهدی موعود نیز انتشارات مسجد مقدس جمکران ترجمه دیگری از این کتاب را در دوجلد و 1448صفحه چاپ و منتشر کرد.
با این همه ترجمه مرحوم دوانی از خصوصیات منحصر به فردی برخوردار است که آن را از دیگر ترجمه ها برتری می دهدکه به نکاتی اشاره می شود:
ادامه مطلب...
نگارنده : عبدالله
کاش گوشی شنوا داشتم، هنوز لیاقت اینو پیدا نکردم که خدایی که به من این همه نعمات داده و لحظه به لحظه روند نزول نعمتهاش برقراره ، به من این نعمت رو هم بده که گوشم همه صداها رو بشنوه.
شاید شما میشنوید، خواهش میکنم اگه میشنوید به من بگید چه صدایی میاد. مطمئن باشید ثوب داره، مثل اینکه دست کوری رو گرفتید و از خیابون خطرناکی رد میکنید، تو رو خدا اگه میشنوید این دوست کر خودتونو کمک کنید
نمیدونم ولی دلم بهم میگه اگه لیاقت داشتی الان گوشهات صدای زنگ شترها رو میشنید
اما نمیگه الان صدای زنگ کدوم کاروان شنیده میشه
آه خداجون، کاش منو از این جهالت و نادانی نجات میدادی
نمیدونم ، شاید منظور دل صدای کاروان پیامبره که وارد مدینه میشه در حالیکه پیامبر (ص) برای روزهای آخر دخترشونو سیر نگاه میکنن ،آخه بهشون وحی شده بود که آخرین حج توست
شاید صدای کاروان مسیحیانیه که بیرون مدینه جمع شدن تا ببینن برای پیامبر(ص) عزیزترین اشخاص کیه و کیا رو با خودشون به مباهله میارن، همه چشمها خیره که ببینن رسول خدا(ص) چه لشکری رو برای رویارویی با اونا ترتیب داده اند
کاش کر نبودم
شاید صدای کاروان امام حسین(ع) باشه ، آخه این روزاست که تو میانه راه خبر شهادت مسلم و هانی و عبدالله بن بقطر رو به امام(ع) میدن. صدای کاروانی که وارد منزلگاه ثعلبیه میشه و همه افراد میبینن که مردی از اهل کوفه خبری رو به امام(ع) میدن و امام (ع) میفرمایند: « إنا لله و إنا إلیه راجعون، لا خیر فی العیش بعد هؤلاء» (همه از خداییم و به سوی او بازمی گردیم ، پس از اینها زندگی سودی ندارد)
بعد از فرزندان مسلم میپرسند که «اکنون چه خواهید کرد؟» و اونها هم میگن « به خدا سوگند که ما باز نمیگردیم، مگر آنکه یا انتقام او را بگیریم یا ما نیز به شهادت برسیم»
بعد دیدن امام(ع) به مرد کوفی رو کردن و فرمودن: « به خدا سوگند که اگر تو را در مدینه ملاقات میکردم، اثر جبرئیل را در خانه ما ، و نزول او برای وحی به جدم را به تو نشان میدادم. ای برادر! عموم مردم دانش را از ما برگرفتند»
صدای کاروانی که گروهی از اونا که به طمع مال و مقام دنیا با سیدالشهدا(ع) اومده بودن با دیدن این اوضاع و احوال و شنیدن این خبر از حضرت جدا شدن، آره ، شاید صدای زنگ کاروانی که امامشونو تنها گذاشتن و برگشتن
نمیدونم والا
شاید این صدا صدای زنگ شتر نیست
شاید صدای کاروانیه که منتظره تا فردا که جمعه است راه بیفتن و به اصلاح جهان و برقراری عدالت بپردازن
آه خدا
کاش گوشم شنوا بود
چرا راه دور برم؟ شاید صدای حرکت دل منه، اما به کدوم طرف؟
آیا صدای دلی است که برای همراهی امامش میره؟ یا صدای دلی که بخاطر دنیا امامشو ترک کرده و خلاف جهت میره؟ یا دلی که برای لعن و مباهله اصلح و اشرف انسانها میره؟
ای دل! تو چه میکنی؟
چه صدایی باید از تو بشنوم؟
نگارنده : عبدالله
لیست کل یادداشت های این وبلاگ