سفارش تبلیغ
صبا ویژن
دلنوشته یک دوست - سئوالهای منتظر جواب

دلنوشته یک دوست

جمعه 85 آبان 5 ساعت 10:55 عصر

سلام

تو نظرات مربوط به نوشته قبلی یه دلنوشته بود که دیدم خوبه همه ببینن

 

نویسنده: آقا عظیم از استان سیستان و بلوچستان

سلام. این داستان داستان هیئت ماست نه که تعریف کرده باشم.

فقط فرق هیئت ما اینه که همشون بچه های 15-10ساله هستند.

من خیلی وقتا شده برم هیئتهای داخل شهر زاهدان، وقتی با بچه های

هیئت میرفتیم میگفتن بچه های کودکستان اومدن. به همین خاطر من

دیگه مراسمات تو شهر نمیرم، اونا هم دیگه مراسمات ما رو نمیان، به قول

خودشون به مراسم گشنه گداها نمیان

همینه، ما مداحمون 15 سالشه، میوندارمون 15 سالشه و...

ما کسانی رو نداریم که با ریشاشون همه رو گول بزن قصد توهین ندارم.

به قول یکی از بچه های ریش قشنگا خدایی هیئت ما یه خونه 3در4 کاهگلیه

که خودمونم به زور جا میشیم.

اصل این نیست که هیئت بهترین مداح رو بیاره، بهترین پرچم، بهترین جاو...

رو داشته باشه ،اصل دل اونایی که میان تو هیئت هستش

یه موضوع هم من میگم:

چرا الان رسم شده که همه میرن جایی که مداحش معروفتره و کسی نمیره

جایی که مداح معروف نباشه

 

خب خدا خیر بده این اقا عظیم رو. موقعی که سئوال رو مطرح کردن

یاد شهید بزرگوار ،عالم وارسته،مرحوم آقا سید مصطفی خمینی(علیه الرحمه)

 افتادم آخه از استادم شنیدم ایشون تو نجف که بودن برای مناجات و توسل به

اهلبیت(علیهم السلام) میرفتن تو یه هیئت کم جمعیت که خیلیها بخاطر

مثلا بد صدا بودن مداح به اون هیئت نمیرفتن. واقعا هم صفا تو جاییه که

دلاشون صاف باشه نه جایی که فقط صداشون صاف باشه.

سئوال این نوشتمون هم همون سئوال آقا عظیمه.خوب روش فکر کنید.

 


نگارنده : عبدالله

پاسخهای نورانی دوستان [ جواب]



لیست کل یادداشت های این وبلاگ

فقط وظیفه؟؟؟
ترک تحصیل بخاطر یه لقمه نان
[عناوین آرشیوشده]