طبق رسم و رسوم همه ی بچه مذهبیها جلسه با تأخیر شروع شد اما خدا خیرشون بده حداقل بیکار نبودیم و تو اون یک ساعت با پخش فیلمی درباره شهدا و جنگ مشغولمون کردن. تو مسیر همش به فکر این بودم که چون قبلا هیچکدوم از وبلاگنویسها رو ندیده بودم تو مجلس غریب میمونم ، اما تا از در رفتم تو دیدم بچه محلمون آقای رضا الفت نسب روبروم نشسته البته وبلاگشونو که اسمش حرمین هست رو قبلا دیده بودم و شک کرده بودم رو اسمش ، ولی اون موقع مطئمن شدم، خلاصه از اینکه یه آشنا دیدم خیلی خوشحال شدم و رفتم پیش ایشون نشستم.
تازه میخواست بعد از یه ساعت جلسه شروع بشه که خبرنگار خبرگزاری جمهوری اسلامی ایران درست دو ردیف جلوتر از ما آقای منتظر قائم که تو عکس پایین نشسته رو یقه کرده . بعد از ایشون هم سراغ دو سه نفر دیگه رفت که البته اونا رو هم همون آقا بهشون معرفی کردن، ولی خوشم نیومد خانم خبرنگار نه سرود ملی رو تحویل گرفت نه قرآن رو فقط به فکر کار خودش بود.
حالا داشته باشید محتوای همایش رو
بعد از قرآن آقای مجری که اسمشو یادم نیست شروع به صحبت کرد که هم خیلی لوس بود هم خیلی تکان میخورد شاید زیر سن بخاری گذاشته بودن گرم بشه ولی زیادی گرم شده بود، هی این پا اون پا میکرد بنده خدا. البته امیدوارم ناراحت نشه اینم عکسشه(ایستاده)
در نوبت اول سخنوریها آقای منتظر قائم ضمن خیر مقدم به معرفی کردن مجمع و نحوه پیدایشش پرداختن.
در نوبت بعدی آقای ضد سکولار پشت تریبون قرار گرفتن و شروع به قرائت مرامنامه و بیان اساسنامه کردن البته با فضایی ضدسکولار.خوشم اومد با اقتدار صحبت میکرد مخصوصا وقتیکه اسم اسرائیل رو هم برد آستیناشو زد بالا بعد یواش یواش خودش اومد پایین.
جلسه با اینکه با تأخیر شروع شد اما نکات خوبی هم داشت مثلا:
1- موقعیت جغرافیایی مکان خوب و در دسترس همه بود
2- فضای سالن عالی بود
3- برگزار کنندگان هم از روحیه و تفکرات خوبی برخوردار بودن
4- فضای مجلس فضای روحیه بخشی بود احساس کردم شدیم مثل اون رزمندگانی که تو استادیوم آزادی جمع شده بودن برای اعزام به جبهه های نبرد حق علیه باطل. امیدوارم منم بتونم با هم قدم شدن با این عزیزان تو جنگ فرهنگی سهمی داشته باشم.
وسطای کار مثلا میخواستن یادی از حسن نظری هم کرده باشن اما فقط زحمت کشیدن و پست خداحافظی حسن رو خوندن تازه اونم با سانسور، در صورتیکه حداقل میتونستن یه نماهنگ با عکسهای حسن درست کنن و موقع خوندن اون پست پخش کنن، یا اینکه یکی از رفیق فابریکاشو مثلا یگان یا کلرجی من یا دیگری رو بیارن از خاطراتش با حسن بگه و اونو معرفی کنه. بابا صد رحمت به مدیر پارسی بلاگ ، ما از مدیر اشکال میگرفتیم که چرا مثل جامعه بیرونی بعد از فوت افراداونا رو معرفی میکنه و افرادی که میبینه هم خودشون و هم وبلاگشون به درد بخور هستن رو در زمان حیات معرفی نمیکنه تا ما ازشون استفاده کنیم. الان فکر کنم حسن میگه
تا که بودیم نبودیم کسی کشت مارا غم بی همنفسی
تا که رفتیم همه یار شدند خفته ایم و همه بیدار شدند
قدر آیینه بدانیم چو هست نه در آن وقت که اقبال شکست.
ولی حالا باید بگم صد رحمت به ایشون.
بگذریم یه خورده کش میدادن یعنی فکر کنم همایش میتونست مختصرتر اما مفید برگزار بشه.
از سخنرانای دیگه اقای داوودآبادی ،رفیق مسعود ده نمکی و آقای نیلی ، مشاور رئیس جمهور ، بودن که از صحبتهاشون استفاده کردیم.
جلسه پرسش و پاسخ هم فضای جالبی داشت یخورده شبیه محاکمه میشد یخورده شبیه مناظره میشد یخورده هم شبیه مشاوره، چیزی که کم داشت مباحثه بود
یکی از افرادی که تو پرسش و پاسخ خوب ظاهر شد آقای تخریب چی بود که فکر میکنم تو انتخابات هم کاندید بشن، اگه بشن که احتمال زیاد رأی هم میارن.
یکی دیگه هم از خواهرا بودن ولی نمیدونم چرا وبلاگشونو معرفی نکردن دیگه تو یه همچین فضایی این کار بعید به نظر میاد.
فقط دو تا کاستی هم داشت :
1- به نظر من تک تک شرکت کننده ها باید وبلاگشونو معرفی میکردن تا ادم با چهره اشخاصی که وبلاگشون مورد علاقشه آشنا بشه.
2- برنامه استراحت و پذیرایی رو باید طوری تنظیم میکردن که سالن رو ترک کنیم و یخورده قدم بزنیم.
یه نکته جالب:
تو فضای نت و چت خیلی از بچه مذهبیها با بکار بردن کلمات خارجی و حتی نوشتن فارسی با حروف لاتین (بقول بعضیها فارگلیسی و بعضی هم پینگلیش) برخورد میکنن اما اونجا از الفاظ و اصطلاحات بیگانه زیاد استفاده میشد.
در آخر از همه عزیزانی که برای برگزاری یه همچین مجلسی زحمت کشیدن تشکر میکنم و برا همه اعضای مجمع آرزوی موفقیت دارم
نگارنده : عبدالله
لیست کل یادداشت های این وبلاگ