قال رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم:
إن الله یحب إذا نعم علی عبده أن یری أثر نعمته علیه
نبی مکرم اسلام فرمودند: خدا دوست دارد که وقتی به کسی نعمت داد اثر نعمتش بر او آشکار دیده شود.
سلام دوست من
شمایی که الان داری این صفحه رو میخونی و من که اینو نوشتم از دو حال خارج نیستیم، یا وبلاگ نویسیم یا وبگرد
مهم اینه که هر آدم عاقلی در هر لحظه بدونه چه کاری داره انجام میده و حواسش جمع کاراش باشه
خب من و شما در این لحظات بزرگترین کاری که انجام میدیم استفاده از یکی از نعمات الهی است.
نعمتی که شامل حال خیلیها شده و هر کس به نوعی از اون استفاده میکنه
حالا به نظر شما چند در صد از ما اهالی وبلاگ میدونیم داریم چیکار میکنیم؟
بعضیا این نعمت بزرگ الهی رو صرف نوشتن خاطرات روزمره خودشون میکنن حتی نکاتی بیان میکنن که به درد کس دیگه ای نمیخوره و هر کسی نباید بدونه
بعضیا از این نعمت برای جنگ با خدا استفاده میکنن
بعضیا با این نعمت به خدای خودشون خیانت میکنن
بعضیا با استفاده از این نعمت به تبلیغ خدای خودشون میپردازن
آیا تا حالا موقع وبلاگ نویسی یا وبلاگ خوانی یاد این افتادیم که الان این صفحه جلوی من نعمتی عظیمه و من چجوری دارم از اون استفاده میکنم؟
به نظرتون نباید برای نوشتن وبلاگ یا مطالعه وبلاگ آدابی رو رعایت کنیم مثل بقیه نعمتهای الهی؟
آیا تا به حال پایبند به آداب نوشتن و مطالعه در مورد وبلاگها بودیم؟
حدیثی که در بالا از پیامبر اسلام (ص) خوندید برای ما بیان میکنه که باید اثرات این نعمت در ما دیده بشه.
خوشحال میشم راهکارهایی که برای استفاده از این نعمت و یا ظهور اثر اون ، به ذهنتون میرسه یا از بزرگانی شنیدید به ما هم بگید تا استفاده کنیم چرا که پیرو حدیث پایین، باید به فکر ارتقای سطح فکریمون در رابطه با استفاده از نعمت الهی وبلاگ
قال رسول الله صلی الله علیه و آله:
لانا أشدّ علیکم خوفاً من النّعم منّی من الذنوب ألا إنّ النعم الّتی لا تشکر هی الحتف القاضی
من درباره شما از نعمتها بیشتر از گناهان بیمناکم ، بدانید که نعمت هائی که شکر آن نگذارند هلاک قطعی است .
نگارنده : عبدالله
بسم الله
سلام دوستان
14 خرداد امسال هم گذشت، پرشور تر از هرسال، پر احساس تر از هر سال
روزی که مردم دسته دسته و گروه گروه به سوی یه مقصد حرکت میکنن
عده ای سواره، عده ای پیاده ، عده ای سینه زنان، عده ای رجز خوانان
هر کی با هر حالی داشت به سمت اون مقصد میرفت، کجاست این مقصد؟
انگار که امسال همه تصمیم گرفتن حاجی بشن؟ ولی فصل حج که نرسیده!
پس کجاست این مقصد که همه دارن با شور و هیاهو میرن؟ نکنه گفتن کربلا دیگه گذرنامه و روادید نمیخواد؟
نه ، این مقصد مکه و کربلا نبود، جنگی هم شروع نشده بود.
این جمعیت همه با شور و شعف داشتن به سمت مزار کسی میرفتن که عاشق خدا بود، کسی که به معنای واقع رفیق خدا بود، کسی که تونسته بود خودشو و خدای خودشو بشناسه، کسی که تونسته بود برای امام زمانش سربازی کنه، کسی که تو قلب مردم جا داشت، کسی که تو قلب اوناییکه ندیده بودنش هم جا داره. به این همه عشق غبطه خوردم. چطور یه آدم میتونه این همه عاشق داشته باشه؟ اونم آدمی که نه یوسف کنعانه نه یوسف زهرا.
یادمه روزی که تو آزمون ورودی حوزه علمیه قبول شدم سخنران هیئتمون بهم تبریک گفت و گفت حالا که داری میری روحانی بشی آخوند معمولی نشو سعی کن امام خمینی بشی.
حالا میبینم هرچی بیشتر میگردم ببینم امام خمینی کی بوده انگار که دارم از یه دریا قاشق قاشق آب برمی دارم.
به نظر شما یه جوون نسل سومی چطوری میتونه امام خمینی بشه؟ یا برا امام خمینی شدن چه کارهایی باید کرد؟
نگارنده : عبدالله
لیست کل یادداشت های این وبلاگ