سفارش تبلیغ
صبا ویژن
آسانسور هم بیدارم کرد - سئوالهای منتظر جواب

آسانسور هم بیدارم کرد

پنج شنبه 86 آبان 10 ساعت 9:32 عصر

به نام مهربانترین مهربان


سلام
دیدی وقتی آدم موقع قرآن خوندن به معنی آیات فکر کنه چه لذتی میبره؟
داشتم قرآن می‌خوندم رسیدم به این آیه:

بسم الله الرحمن الرحیم
اقترب للناس حسابهم و هم فی غفلة معرضون
وقت حساب مردم نزدیک شده و آنها همچنان در غفلت و بی‌خبری رویگردانند(سوره انبیا آیه1)

یه لحظه به خودم اومدم که موقع حساب و کتاب چیکار میخوای بکنی؟! اگه الان بمیری جواب خدا رو چی میخوای بدی؟ اگه الان امام زمان ظهور کنه چجوری میخوای تو روی ایشون نگاه کنی؟! تو که همیشه در غفلت به  سر میبری و روز به روز داری از خدا دور میشی چه داعیه‌ای برای خداپرست بودن داری؟
میدونید چی یادم اومد؟
اون لحظاتی که خدا منو تا لب عذاب برد و سالم برگردوند و منم تشکر کردم و گفتم که آدم میشم
یادم اومد که چندین بار تا بحال به خدا گفتم « خدایا شتر دیدی ندیدی! از این به بعد رو نگاه کن» و از اون به بعدش هم...
یادم اومد که چندین بار تا حالا رو عملم فکر کردم و خیلی تصمیمها گرفتم اما بعدش روز از نو ...
بعد که مشغول کاری شدم دوباره برگشتم به حالت « وهم فی غفلة معرضون»
چقدر بده آدم لطف و محبت ببینه و به غلط کردن بیفته و بعد دوباره...؟!!!
...فردای اون روز...
سوار آسانسور اداره‌ای شدم، چند طبقه که رفتیم بالا یه دفعه برگشت رو به پایین 
همه وحشت کردن و با صدای بلند متوسل به اهل بیت شدن، یه دفعه آسانسور ایستاد، دیدیم چهار طبقه رفته بودیم بالا و دو طبقه برگشتیم پایین
اما پیاده نشدیم دوباره آسانسور رفت بالا که دیدیم یه دفعه ایستاد
همه خدا رو صدا زدن اما من دهنم بسته شده بود و فقط نگاه می‌کردم، انگار لبهام قفل شده بود
دوباره به حرکت افتاد و اولین طبقه‌ای که ایستاد همه از ترس جونمون پیاده شدیم
جالب بود! چند نفر وحشت زده و رنگ پریده از آسانسور اومده بودن بیرون در حالیکه بقیه مردم بطور عادی به کاراشون می‌پرداختن، اصلا انگار که این عده از یه دنیای دیگه اومده باشن، انگار که از قبر برگشته باشن
اینجا بود که آسانسور هم بیدارم کرد، دیدم که نزدیکتر از اونه که من فکرشو می‌کردم ولی من در غفلت هستم و هر لحظه دورتر میشم
چرا باید یه آدم اینقدر بی معرفت باشه؟ چرا؟ چرا؟

مولای من شرمسارم ، خدای من  به من رحم کن که وقتی در اعمالم می‌نگرم می‌بینم هیچ چیزی برایعرضه در برابر مولای خودم ندارم، شرمسارم  شرمسار

مَولایَ یا مولای   أنتَ مولای و أنا العبد  و هَل یَرحَمُ العبدَ اِلّا المولا


نگارنده : عبدالله

پاسخهای نورانی دوستان [ جواب]



لیست کل یادداشت های این وبلاگ

فقط وظیفه؟؟؟
ترک تحصیل بخاطر یه لقمه نان
[عناوین آرشیوشده]